[ و روایت شده است که دو مرد را نزد او آوردند که از مال خدا دزدى کرده بودند : یکى از آن دو بنده بود از بیت المال مسلمانان ، و دیگرى در ملک مردمان . فرمود : ] امّا آن یکى از مال خداست و حدّى بر او نیست چه مال خدا برخى از مال خدا را خورده ، و امّا دیگرى بر او حدّ جارى است و دست او را برید . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
بابائی(0)
لینک دلخواه نویسنده

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :18
بازدید دیروز :1
کل بازدید :58074
تعداد کل یاداشته ها : 61
04/4/14
8:0 ع

" کودکان برای بالا رفتن از نردبان زندگی چقدر مشتاق و جسورندو بزرگترها چقدر آرزومند اما ناتوان...

کودکم فکر می کرد برای رسیدن به آرزوهایش اول باید بزرگ شود...

چه دردناک که هرچه بزرگتر شد آرزوها دست نیافتنی تر شدند... "

 این روزها صبا همش میگه : من کی بزرگ میشم ؟! من میخوام زود بزرگ بشم  ! من 7 سالمه نه 4 سال !

بهش میگم : مامانی برا چی میخوای زود بزرگ بشی؟ کم کم بزرگ میشی "نگران نباش" ! بچگی که بهتره همش بازی میکنی !

و اون باز حرفاش تکرار میکنه و بعدش میگه :  من بزرگ شدم ببین ! یه اَد ( قد)  بگیریم ( می ایسته و یه دستش رو بالا میبره و من هم دستم رو در راستای دست اون و کمی پائین تر  میگیریم و میگم آره قربونت برم)

باید یه کنکاشی در این خصوص بکنم ! باید فکر کرد

پی نوشت : " نگران نباش" از جمله تکیه کلامهای صباست !  که در پاسخ هر حرف و خواسته ای که ازش داریم با اطمینان به ما بیان میکند.


91/3/23::: 11:42 ص
نظر()